چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی

▪چند شعر کوتاه از #زانا_کوردستانی


(۱)
روزی نامه‌های (معلوم‌الحال)؛
تیترشان تغییر نمی‌کند؛
و اخبار آبکی‌شان
همیشه مهم‌ست!


(۲)
روزنامه‌های مچاله،
تیترشان
هرگز تغییر نمی‌کند؛
اخبار مهم همیشه مهم خواهند ماند!


(۳)
《و هو الغفور و الرحیم》
***
پس چرا
[ای شیخ!]
از آتش قهرش می‌ترسانی‌ام؟!


(۴)
[به حضرت پدرم]
دلتنگت که می‌شوم؛
شماره ات را می‌گیرم و
ناگاه،،،
یادم می‌افتد
تو که گوشی با خودت نبرده‌ای...
***
و فاتحه‌ای می‌خوانم!


(۵)
باران که می‌بارد؛
انگار-
قطره‌هایش،
تکرار "دوستت‌دارم‌"هاست
بر عاشق‌های شهر!.


(۶)
حالا،،،
همه‌ی شهر فهمید؛
دلتنگی‌ام،،،
از رفتنِ ناگاه [لیلا] بود!


(۷)
به سوی تو،
جاده‌های بسیاری پُشت سر گذاشتم...
***
دست خودم که نیست؛
از قلبم بپرس!


(۸)
مترسکِ مغموم،
بعد از برداشتِ مزرعه
نگاهِ شرمگینش را می‌دزدد-
از کلاغ‌های گرسنه!


(۹)
آه لیلا،
لیلا-
دیگر با تمامِ یقین باورم شد،
بی‌تو،
زمین جای خوبی نیست!


#زانا_کوردستانی
دیدگاه ها (۰)

پیر خضر سلیمان نویسنده‌ی کورد عراقی

بهشت

روژ حلبچه‌ای

بهروز پیری شاعر کوهدشتی

نبرد پنهان زنان در دامان جامعه مدرن.

لطفا" دقت کنید آقای ربیعی گفته : بیایید سوخت موشک را به رضای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط